امسال سریال خداحافظ بچه ساختة منوچهر هادی از این موقعیت بهره مند شده است. سریال خداحافظ بچه در عین تعجیل در ساخت و مجموعه معایب ناشی از آن، ازجمله سردستی بودن پایان بندی قسمتها و نوع موقعیت سازی ها و انتقال تصویری و داستانی مفاهیم، دچار برخی لغزشهای حیرت آور به لحاظ مضمون و مفهومهای اصلی منتشر و مستتر در سریال است که در این نوشتار به دو نمونه از مهم ترین آنها اشاره می نماییم.
داستان اصلی سریال که موضوع نوع مواجهه زن و مرد جوان در قبال بچه دارنشدن است خود تداعی کننده یک صفت رذیله اخلاقی است به نام خودخواهی و زیر پاگذاشتن حق دیگران.
قضیه از این قرار است که زن و مردی به هرقیمتی می خواهند صاحب بچه شوند و این حس، آنچنان قوی و عجیب است که آنها را کر و کور کرده و به قول معصوم(ع): حب الشیء یعمی ویصم.
و همین موقعیت تا بدانجا پیش می رود که آنها حاضر می شوند برای رسیدن به بچه حق دیگران را هم زیر پا بگذارند و جگرگوشه آنها را بربایند!
این دیگر چه جور یادآوری حس عشق و محبت است که به چنین گناه کبیره ای منجر و منتهی می شود؟
به نظر شما بیش از اندازه بدآموزی و بداخلاقی در آن نیست؟!
نکته دیگری که به لحاظ مضمونی در این سریال نماد و نمود زیادی دارد و تأکید فراوانی هم روی آن صورت می گیرد موضوع گناه کردن های پی درپی و ضربدر زدن در دفتر و اعتراف مکتوب به آن است برای آینده ای موهوم و احتمالی که زمان بگذرد و بچه بزرگ شود و بعد به خطا اعتراف کنند و مجازاتش را هم تحمل نمایند!
انصافا باید گفت روش خطرناک و آموزة فاجعه باری است!
کجای آموزه های معرفتی و اخلاقی دین مبین اسلام چنین چیزی داریم؟
گیریم که در برخی نمادهای رفتاری مسیحیت چنین چیزی یا شبیه به آن، باشد یا نباشد؛ به چه مجوزی چنین روش و منشی را در یک سریال پربینده تلویزیونی در ماه میهمانی خدا و بر سر سفره های افطار مومنین ترویج و تبلیغ می کنید و آموزش می دهید؟
هیچ به نتایج و محصولات فکری و رفتاری این منش و سیره غلط و اباحه گرانه اندیشیده اید؟
مخاطب این سوال مسوولان تلویزیون و سازندگان سریال خداحافظ بچه هستند.
امیدواریم دوستان با خواندن این یادداشت و تأمل دوباره در این دو نقد و نظر وارد بر آن، اندیشة دوباره ای بکنند و یا پاسخ مستدل و قابل قبولی برای این سوالات مهم و جدی درباره برخی مضامین و مفاهیم سریالشان داشته باشند.
و البته فراموش نکنند رسانه تلویزیون و قالب سریال و این انبوه مخاطب بیشمار در دستان آنها، به سان امانتی است که باید از جان و دل در حفظ و حراست از روح و روانش همت گمارد و خدای نکرده دچار لغزش و خطا آن هم از این نوع و از آن دست که برشمردیم، نشد؛ چرا که گاه، جبران این اشتباهات سخت و یا حتی غیرممکن است!